تعداد بازديد :  
تاريخ : شنبه 29 شهريور 1393برچسب:انصار,بانک انصار,سپاه پاسداران,
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب‌الله، مدیرمسئول هفته‌نامه یالثارات‌الحسین(ع) این هفته در سرمقاله یالثارات با عنوان "مالک" نوشت:

لایَنام عنکم و انتم فی غفله ساهون، غُلِبَ واللهِ المتُخاذلون
(نهج‌البلاغه اميرالمومنين- خ‌۳۴)
این روز ها بانگ«انصار آمد» خواب عده ای را برآشفته.
کسانی عامدانه خود را به خواب زده و برای خواب کردن مومنان لالائی سکولاری می‌خوانند، چنانچه به وفور مشاهده می‌کنید . از دیگر سو با اظهارات روحانی در سفر مشهد ،‌حباب خوش رنگ و لعاب اعتدال در ساحت فرهنگ ترکيد که باید از قضا این اتفاق را به فال نیک گرفت و بصیرت افزایی کرد و آن‌گاه همتی ، حرکتی ....

بحث مستوفا در شرح ماهیت و خطر سکولاریزه کردن اسلام در همین صفحه و همین صحیفه گذشت.(يالثارات ۱۹شهريور) دراین نوشتار پس از ذکر چند نکته مقدماتی، مسئله این خواهد بود که چگونه «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد»؟

شاه ‌معدوم مدعی بود می‌خواهم جامعه را به تمدن بزرگ برسانم و پس از کثافت کاری و فجایع وصف ناپذیر جشن‌های دوهزار و پانصدساله شاهنشاهی - جشن‌هایی که برای نمونه یک زن و مرد عریان در جلوی چشمان مدعوان داخلی و خارجی کاري ‌کردند که فقط خوک های کثیف در طویله خود می‌کنند . نام این فضایح شد جشن فرهنگ و هنر در شیراز- زان پس شاه گفت اکنون به دروازه‌تمدن بزرگ رسیده ایم و باید تاریخ هجری اسلامی را هم تاریخ گبری شاهنشاهی کنیم و کرد آن چه کرد!

البته همّت و غیرت امام و انقلابیون حزب الله ، درست و حسابی از خجالت شاهنشاه و تمدن بزرگش در آمد و شاه و تمدن بزرگش را به جهنم تاریخ فرستاد.

پس از انقلاب و با بند شدن دست خاتمی به دم گاو قدرت ، این بیچاره نیز مدعی شد می‌خواهم ایران را «جامعه مدنی» کنم . پس از آن که گند ملاقات خاتمی و سوروس درآمد و بر ملا شد که جامعه مدنی چیزی جز نسخه القایی جرج سوروس یهودی صهیونیست برای سرنگونی نظام و بر اندازی اسلام از این سرزمین نیست، خاتمی با پررویی مدعی شد منظور من از جامعه مدني، مدینه النبی بود! و اگر نبود درایت رهبری معظم و دفع فتنه در مدیریت توطئه صهیونیستی ،‌اکنون ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی تيول و ملک طلق صهیونیست ها شده‌بود و به لحاظ فرهنگی نیز آبریزگاه خوکان کثیف و فاسد عربی و غربی!

خاتمی سالیانی پس از کنده شدن از قدرت غصبی ، با حماقت سردمداری و شرکت در طراحی فتنه۸۸ به جنگ و بر اندازی علنی روی آورد و پس از شکست و ناکامي به موجودی مفلوک و سرخورده و منزوی مبدّل شد.

حالا با این سوابق مشعشع خاتمی شرم‌زده و درهم‌شکسته، وزیر ارشاد زیر تابلوی اعتدال اعلام می‌کند ما در دوره وزارت بر ارشاد از تجربیات خاتمی استفاده می‌کنیم. رئیس او هم در نطق مشهد ، ناخواسته پرده از چهره فرهنگ اعتدال پس می‌زند.

اسلام رحمانی حضرات هم چیزی است در همین مایه ها و دکّانی تقلبی رو در روی اسلام ناب محمدی که امام(ره) منادی آن بود و بنیه عزت و عظمت آن، اسلام آمريکايي را از صحنه ايران منکوب و متواري ساخت و چندي‌است مي‌رود تا در جاي جاي جهان اسلام به ثمر بنشيند. از اسلام ناب خمینی (ره)، حکم اعدام سلمان رشدی و ارتداد ملی- مذهبی های قرآن‌ستیز بیرون آمد.

از اسلام رحمانی آقایان جز لب و لوچه ای آویزان و نفی انجام امر و نهی واجب الهی و غیرت و حجاب و پاکدامنی و دریوزگی دشمنان خدا ،‌کار دیگری ساخته است؟ اسلام عقیم و بی صلابت و شدیداً سکولاریزه شده و اباحه گرا جز این است ؟! چه اسلامی؟! چه رحمانی؟! چه کشکی؟!

حضرت امام‌المسلمین؛ مقام ولایت و پس از آن خبرگان بصیر امت در چند نوبت هشدارهای لازم را داده اند و حتی اظهار نگرانی مکرر داشته‌اند- شکرالله مساعیهم. 
اگر احیاناً هنوز رزمنده‌ای باشد و منتظر بماند تا دشمن با نام و نشان از مرزها تهاجم کند وبعد ‌برود دفاع کند،‌ول معطّل است!

دشمن دیری است از درون تهاجم کرده و منتظر است زهر اباطيلي که اشاره شد در جان جوانان و پیکره توانمند انقلاب اثر کند و نظاره گر فروپاشی از درون باشد!

کجاست نواب صفوی که با دشمن شناسی عمیق و غیرت علوی از سکولارهای دوران نُطُق بکشد؟!

کجاست سید عبدالحسین واحدی که در اوج غربت و غلبه سفّاکی دشمن به مزدوران شاه و آمریکا بگويد: ما مسلسل‌های شما را می‌جَویم و تفاله‌های آن را تُف می‌کنیم.

کجاست مالک که امیرالمومنین در حق او فرمود: «مالک اگر کوه بود، کوهی عظیم بود و اگر صخره بود صخره ای سخت...»

***
اما نه...! مگر نه اینست که مالک‌ها طفیل وجود علی(ع) هستند . امروزه روز اگر چه علی(ع) در بین ما نیست. ولی سیدعلی که هست. پس لابد مالک‌گونه ها هم هستند و اتفاقاً هزاران تن هم هستند فقط در تهران.
و اینک پیشقراولان آن‌ها در کارند تا ...
در این وادی باز هم سخن هست تا مجالی دیگر.

والسلام 
والله الموفّقِ و المعین

برچسب‌ها:
ارسال توسط سید جمال الدین اسد آبادی
تعداد بازديد :  
تاريخ : پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:انصار,انصار حزب الله,

پایگاه خبری انصارحزب الله - شاید در این روزهایی که از یک سو، صهیونیست‌ها در غزه نسل‌کشی به راه انداخته‌اند و از سوی دیگر گروه‌های تکفیری و سلفی تحت عناوین داعش و مانند آن، به سلاخی مردم مظلوم عراق و سوریه مشغولند، دیگر دل و دماغی برای پرداختن به مقوله فرهنگ و هنر و به خصوص سینما باقی نمانده باشد. آن هم سینمایی که اغلب با هیچ یک از مقولات بشری مانند مظلومیت یک ملت محاصره شده و مقاومت در برابر ماشین عظیم جنگی جهان زر و زور و تزویر و افشای ادعاهای حقوق‌بشر و آزادیخواهی و همچنین مناسبات آرمانی و ملی یک سرزمین، قرابتی که ندارد هیچ، همواره بر طبل بی‌تفاوتی و بی‌خاصیتی و موضوعاتی به دور از دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های مردم، کوبیده و مدعی پرچمداری فرهنگی نظام اسلامی هست!!

اما وقتی در چنین شرایطی، یکی از نمایندگان شاخص هنر رژیم طاغوت که سالهاست از وطن و مردمش گریخته (اگرچه مدعی است هر سال سری به این کشور می‌زند!) در جشن منتقدان، ناگهان سر و کله‌اش پیدا شود و برای روزگار از دست رفته گذشته و فرهنگ و هنر و سینمایش، که مبارزات مردم و انقلاب اسلامی، طومارشان را یکجا در هم پیچید و دیری است که زمانه‌شان به سر آمده، مرثیه‌سرایی کند و تا اشک از چشمان گروهی سرازیر کرده و با غوغای رسانه‌ای، دکان دو نبش خود را رونقی بدهد، دیگر آن روی هر آدم معتدل و منصفی را هم بالا می‌آورد.

علی عباسی در جشن منتقدان، ناگهان به دعوت علیرضا داوود‌نژاد به روی صحنه آمد و بی‌تعارف شروع کرد به یک جور نوحه‌خوانی و اینکه ۲۰ سال پیش در ایران همه چیزش را به غارت برده‌اند (بخوانید مصادره کرده‌اند) و پس از اینکه به دروغ گفته‌اند که فیلم‌ها و نگاتیوها و سایر وسایل استودیوی فیلمسازی‌اش را آتش زده‌اند، اما بعدا مشخص شده که فیلم‌ها در اختیار فیلمخانه ملی ایران قرار گرفته است.

عباسی از مظلومیت خود طی این ۲۰ سال گفت! که دندان بر سر جگر گذارده و هیچ نگفته است تا امروز که در جشن منتقدان سر درد دلش باز شده است!

انگار نه انگار که وسایل و فیلم‌های ایشان به دلیل مشارکت و سرمایه‌گذاری دربار پهلوی و افراد فاسدی مانند اشرف پهلوی، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مصادره شده است.

انگار نه انگار که اساسا ایشان با سرانگشت دربار (از بساز و بفروشی) وارد فعالیت سینمایی شده و همراه کسانی همچون مهدی میثاقیه بهایی، برای پروپاگاندای سینمای به اصطلاح موج نو و مطرح ساختن بازیگرانی مانند بهروز وثوقی، شروع به ساخت فیلم‌هایی از قبیل «هنگامه» و «رضا موتوری» و «پنجره» و «بلوچ» و... کردند. عباس شباویز (از دیگر تهیه‌کنندگان سینمای به اصطلاح موج نو و مدیر آریانا فیلم) سالها پیش در مصاحبه‌ای با نگارنده شرح داد که چگونه برای بریدن پای امثال بهروز وثوقی از دربار پهلوی و ارتباط با اشرف (برای حفظ به اصطلاح آبروی دربار)، زمینه بازی‌های مشترک وی با گوگوش و دیگر هنرپیشگان زن را در آریانا فیلم و سازمان سینمایی پیام (همان استودیویی که به نام علی عباسی بود و وسایلش از سوی دادگاه انقلاب مصادره شد و اینک برایش اشک حسرت می‌ریزد!) تدارک دیدند.

اما از دیگر سوابق مشعشع جناب تهیه‌کننده مرثیه‌خوان، رابطه نزدیک وی با محافل بهایی در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ بوده است. چنانکه وی پیش از ورود به حیطه سینما، مجری برنامه‌ای سینمایی در کانال ۳ تلویزیون معروف به تلویزیون بهاییان بود که توسط صهیونیست معروف، حبیب ثابت تاسیس شده بود. بر اساس تمام اسناد و شواهد موجود (از جمله مصاحبه نگارنده با مهدی صابونچیان کارمند ارشد دفتر حبیب ثابت و همچنین اسناد ساواک و مکتوبات وابستگانی همچون مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار»)، کلیه افرادی که در این تلویزیون مشغول به کار بودند یا بهایی بودند و یا ارتباط نزدیکی با محفل‌های بهایی داشتند.

خود حبیب ثابت در تاریخ ۴۴/۲/۱۰ به محفل ملی بهاییان ایران ‌نامه‌ای نوشت و متذکر شد که هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای جمعی از یاران (بهاییان) بوده و اینکه به تدریج امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (افکار بهایی) به وجود آید. او در این نامه به محفل بهاییان اطمینان داد که در تلویزیونش به هیچ‌وجه برخلاف نظریات امراله (دستورات بهایی) اقدامی نخواهد شد.

این نامه را ساواک نیز در گزارشی به تاریخ ۴ خرداد ۱۳۴۵ به مقام‌های بالاتر منتقل ساخت. در آن زمان، حبیب ثابت از اعضای اصلی محفل بهايیت در ایران و جزو ۹ نفر محفل امری بهاییان ایران بود.

اما نکته دیگر اینکه آقای علی عباسی به کدامیک از فیلم‌هایش افتخار می‌کند؟ آیا سرمایه‌گذاری دربار پهلوی و محفل بهاییت بر روی استودیوی ایشان، بیهوده بوده است؟ واقعا تولید فیلم‌های مبتذلی مانند «سه جوانمرد»، «لوطی»، «صمد و قالیچه حضرت سلیمان»، «حسن سیاه»، «شب غریبان»، «شام آخر»، «بت» و «بیدار در شهر» و... چه افتخاری برای کارنامه سینمایی این به اصطلاح تهیه‌کننده آوانگارد سینمای طاغوت محسوب می‌شود؟

آیا راش‌های فیلم مستهجنی همچون «رشید» جای توقیف و مصادره از سوی دادگاه انقلاب را نداشت؟

آیا فیلمی همچون «نعره طوفان» (که محمد علی فردین و رضا کریمی از تهیه‌کنندگان سینمای پیش از انقلاب هم در آن سهیم بودند) نتیجه‌اش جان به لب شدن کارگردانش، ساموئل خاچیکیان نبود (همانطور که برای فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته»، علی حاتمی را به اصطلاح نقره‌داغ کرد)؟ آیا فیلم «تنگسیر» به سفارش امیرعباس هویدا که دوست نزدیک صادق چوبک بود، آن هم به دلیل درونمایه ضد دینی‌اش ساخته نشد؟
علی عباسی برای کدام میراث از دست رفته، مرثیه‌سرایی می‌کند تا بلکه اشک عده‌ای را هم در بیاورد؟!!

نکند در این مملکت انقلابی اتفاق نیفتاده و اصلا ملت باید از امثال عباسی و حامیانشان اعم از دربار پهلوی و محافل بهايی، عذرخواهی کند که بساطشان را به هم ریخته است؟!!

اشکال ندارد، انقلاب و نظام اسلامی حتی امثال آقای عباسی را هم تحمل می‌کند و ایشان باید خدا را شکر کند که تنها اموال و ابزاری که با آنها به تحمیق جوانان می‌پرداخته، مصادره شده و بابت سالها تولید آثار مفسده‌آمیز، مورد بازخواست قرار نگرفته است. حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی و مردم مسلمان بخشنده‌تر از این حرف‌ها بودند که وقتی برخی همکاران ایشان با مردم همراهی نموده یا توبه کردند آنان را مورد عفو قرار دادند و حتی از بازگشت‌شان به عرصه سینما جلوگیری نکردند، مشروط بر اینکه باز هم به قول معروف، فیلشان یاد هندوستان نکند و حتی اگر با آرمان‌ها و باورهای ملت همراه نیستند، علیه آنها هم نباشند.

اما دیگر مرثیه‌خوانی و اشک ریختن و مظلوم‌نمایی برای دوران غارت مادی و فکری و ذهنی مردم این سرزمین، قابل بخشش و گذشت نیست. 

سعید مستغاثی
منبع:کیهان


برچسب‌ها:
ارسال توسط سید جمال الدین اسد آبادی
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد